عید مبعث
سلام پسرم قند عسلم عزیزم چقدر روزها زود میگذره ولی سخت تو همش در حال گریه کردن و جیغ زدنی مخصوصا شبها دل درد و گوش درد نمیگذاره بخوابی و اروم و قرار داشته باشی.. الهی بمیرم انقدر گریه میکنی که کبود میشی من و بابا هم اشکمون در میاد بعضی از شبها ثنا جون از صدای گریه ات بیدار میشه و میگه مامان چرا سبحان رو دعوا نمیکنی من خواب بودم بیدارم کرد وقتی براش توضیح میدم میگه پس مامان من کجا بخوابم که صدای سبحان رو نشنوم برای همین بعضی وقتها می فرستادیمش خونه اقاجون یا خاله ها.. روز دوشنبه 96/2/4تصمیم گرفتیم که شب بریم خونه عمه...
نویسنده :
مامان و بابا
10:51