8 ماه و 8 روز

پسر عزیزم سلام عشق کوچولوی من

امروز 8 ماه و 8 روزت شده گفتم برات یه پست بزارم یادگار بمونه..

الهی برات بمیرم که همش داری به خاطر پات اذیت میشی و هر چی دکتر میریم و پماد میزنیم اصلا فایده نداره..

ببین چه وضعی داری..

دور دهنتم دونه های ریز زده.

و اینم خوابیدن شما بدون مامی قربونت برم با اون خوابیدنت

اومدم اتاق دیدم اینطوری خوابیدی اتاق تاریک بود تا ازت عکس گرفتم از فلاش دوربین بیدار شدی 

چشمات باز شد این شکلی و همانطور هم که داخل عکس میبنی جیش هم کردی و شلوارت خیسه..

این روزا از بس شلوار شستم کهنه شستم دیگه خسته شدم و پای شما خوب نشد.

الان برات یه بسته مامی پمپرز 54 تایی برات گرفتیم 40 هزار ولی فایده نداره

قبلا هم یه بسته مامی مولفیکس 50 تایی برات میگرفتیم 27هزارو500 

سایز سه

اینم موش خونه ما که از هر سوراخی  سر در میاره به دنبال منو باباش و اجیش

رفته بودم بالکن لباس اویزون کنم سریع خودتو رسوندی به من..

از ذوق هم چشمات چهار تا شده

و اینم از خراب کاری هات پخش کردن گردو ها..

شیطون بلا

اینم از امروز که 8 ماه و 8 روز شدی 

خواب عصرگاهی و بازم بدون مامی در اتاق مامان و بابا 

وقتی که تخت نداری و باید این شکلی بخوابی 

ان شالله یکم بدهکاری ها کم بشه واست تخت میخریم..

ان شالله بعدا هم عکش خونه جدیدمون رو میزارم برات ..

خوب بخوابی عشقم

نمیتونم بیشتر بنویسم چون الانه که بیدار بشی..

امروز 24 مهره و پاییز زیبا و باد شدیدی هم در حال وزیدنه 

بابا و اجی هم رفتن دکتر 

اجی از مهد که اومد تب داشت..